"پیشگفتار: جهان معاصر
از سال ۱۹۰۰ تا به امروز بشریت و جهان تغییرات عمدهای از سر گذرانده است. در این دوره عقاید سیاسی جدید باعث بروز جنگهای جهانی شد. فاشیسم و کمونیسم به جدایی بعضی از کشورها انجامید و دموکراسی بعضی دیگر را در کنار\ قرارداد. دگرگونیهای بنیادی در نظریهها و کاربست آنها، معیار آزادیهای فردی و رسوم مذهبی و علموفناوری و صنعت را محک زد. این تعبيرات سیاستهای جهانی و درک روابط بینالمللی را ضروری کرده است. فضای فکری جهان معر بر اصالت انسان و این باور متمرکزشده است که اقتصاد جهانی دنیا را بهجایی با ارتباطات نزدیکتر تبدیل کرده است."
سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل یکی از نام دارترین مردان قرن پیشین است که امروز بهعنوان نویسنده و بهخصوص، سیاستمداری بزرگ از او یاد میشود. او در سال 1874 در خانوادهای مرفه به دنیا آمد. پدرش سیاستمداری معروف در بریتانیا و مادرش هم دختر یک میلیونر آمریکایی بود.
در سال 1893 به ارتش بریتانیا پیوست و در جنگ سودان شرکت کرد. بعد از مدتی از عضویت ارتش کنارهگیری کرد و بهعنوان خبرنگار به آفریقای جنوبی که درگیر جنگ بود عزیمت کرد. در آنجا مدتی دستگیر و زندانی شد ولی توانست از مهلکه فرار کند. در سال 1900 چرچیل با به عضویت درآمدن حزب محافظهکار، بهصورت رسمی وارد دنیای سیاست شد و طولی نکشید که از این حزب خارجشده و به حزب لیبرال پیوست. چرچیل در جریان سالهای قبل از جنگ جهانی اول و هنگام جنگ علاوه بر کار سیاست، به کار نویسندگی کتابهای عموما تاریخی نیز مشغول بود و میتوان گفت عمده درآمدش از این راه بود.
پس از شروع جنگ جهانی دوم، چرچیل، در سال 1965 بهعنوان نخستوزیر بریتانیا و همچنین وزیر دفاع، برگزیده شد. چالشی بسیار بزرگ برای سیاستمداری کهنهکار. بریتانیا بهعنوان یکی از مهمترین اعضای جبهه متفقین دوران بسیار حساسی را از سر میگذراند که نیازمند اتحاد و همدلی بیسابقهای بود. او با سخنرانیهای بینظیر و اقدامات زیرکانه خود، توانست تمامی جبهههای سیاسی درون حاکمیت را با خود متحد کرده و حمایت اقشار مختلف مردم را نیز بدستآورد. او در نخستین سخنرانی خود بعد از بدستآوردن این سمت در پارلمان گفت: «چیزی ندارم که تقدیم کنم، جز خون، رنج و عرق» عرصه جنگ جهانی دوم بیشتر به یک بازی شطرنج شباهت داشت. در هر دو جبهه، مردانی بسیار قدرتمند، زمامدار کشور خود بودند و هر اشتباهی میتوانست به شکستی بزرگ منجر شود و بهراستی در این دوران بود که نام چرچیل در تمامی جهان بهعنوان نماد زیرکی و حیلهگری مطرح شد. خود او درباره این سالها میگوید:
«به نظر میآمد که دارم طبق تقدیر پیش میروم و انگار تمام گذشته را محض آمادگی برای این روز و این زمان گذراندهام»
پس از جنگ، چرچیل قدرت را واگذار کرد اما کماکان به فعالیت سیاسی در جبهه مخالف، ادامه داد و در سال 1951 بار دیگر به سمت نخستوزیری برگزیده شد و چهار سال بر این مسند تکیه زد و این بار در صلح قدرت را در دست گرفت. جملهای معروف از او وجود دارد که میگوید:
«در جنگ فقط یکبار امکان مردن وجود دارد، اما در سیاست بارها میشود مرد»
دراثنای دوره دوم نخستوزیری، مصادف با 1953 جایزه نوبل ادبیات را به خاطر کتابهایش دریافت کرد. آکادمی نوبل، علت اعطای این جایزه را «چیرهدستی او در بیان حوادث تاریخی و فصاحت بیانش در دفاع از اهداف والای انسانی» عنوان کرد.
از مهمترین آثار او که غالبا در نیمه نخست عمرش نوشتهشدهاند، میتوان، جنگ رودخانه، لرد لندورف چرچیل، برای تجارت آزاد، لیبرالیسم و مسئله اجتماعی، بحران جهانی، زندگی و زمانه لرد مارلبرو، جنگ جهانی دوم و نیز کتاب تاریخ مردم انگلیسیزبان را نام برد.
چرچیل پس از دومین برکناری ازنخست وزیری، همچنان تا سالها عضو پارلمان باقی ماند.
وی سرانجام، در سن 90 سالگی به دلیل سکته مغزی بدرود حیات گفت و دولت انگلستان برای نخستین بار برای شخصیتی خارج از خانواده سلطنتی، مراسم یادبود رسمی باشکوهی برگزار کرد و بسیاری از برجستهترین سیاستمداران جهان در آن مراسم حضور داشتند.
در سال 2002 و در یک نظرسنجی از طرف تلویزیون دولتی، مردم بریتانیا، سر وینستون چرچیل را بهعنوان بزرگترین بریتانیایی تمام ادوار تاریخ انتخاب کردند. از دیگر نکات جالب درباره او میتوان به نام بردن مجله تایم از او بهعنوان مرد نخست نیمه اول قرن بیستم درسال 1949 و نیز اعطای شهروندی افتخاری آمریکا در دوران جان اف کندی به او نام برد. تاکنون چند فیلم سینمایی درباره او ساختهشده است که بهطور خاص میتوان از دو فیلم با نامهای چرچیل و تاریکترین ساعت نام برد.
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است
برای ارسال دیدگاه وارد حساب کاربری خود شوید.